و تفقد الطير فقال ما لى ارى الهدهد ام كان من الغائبين .
(سوره نمل : 23)
پرندگان به فرمان خداوند مسخر سليمان بودند و در مواقع احتياج ، پر و بال خود را بر سر او مى گسترانيدند و در برابر آفتاب براى او سايبانى تشكيل مى دادند.
يكى از روزها سليمان متوجه شد كه آفتاب بر صورت او مى تابد. چون بسوى بالا نظر كرد، هدهد را نديد. از غيبت ناگهانى و بى موقع او، خشمگين شد و گفت : او را به عذاب سختى معذب ، يا ذبحش مى كنم ، مگر اينكه براى غيبت خود عذر موجهى بياورد.
برچسب : داستان حضرت سلیمان و بلقیس,داستان حضرت سليمان و بلقيس,داستان حضرت سلیمان و بلقیس در کدام سوره, نویسنده : 8ghoranshenakhtkhodasb بازدید : 145